WEBVTT 00:00:00.841 --> 00:00:04.572 میدونم که TED درباره خیلی چیزهاییه که بزرگن، 00:00:04.596 --> 00:00:08.126 اما من میخوام درباره چیزی باهاتون صحبت کنم که خیلی کوچیکه. 00:00:08.150 --> 00:00:10.308 اونقدر کوچیک که در حد یک کلمه است. 00:00:11.093 --> 00:00:12.649 اون کلمه "وصله ناجور"ـه. 00:00:13.347 --> 00:00:16.966 این یکی از کلمات مورد علاقمه چون خیلی معناداره. 00:00:17.403 --> 00:00:21.349 یعنی آدمی که یه جورایی نتونسته با بقیه جور بشه. 00:00:21.752 --> 00:00:24.048 یا آدمی که سازگاری خوبی پیدا نکرده. 00:00:24.658 --> 00:00:27.581 یا "آدمی که با شرایط و محیط جدید 00:00:27.605 --> 00:00:30.473 سازگاری ضعیفی داشته." 00:00:31.298 --> 00:00:33.520 من یکی از پرچمداران وصله ناجورم. 00:00:34.307 --> 00:00:37.140 و امروز از طرف بقیه وصله های ناجور اینجا هستم، 00:00:37.164 --> 00:00:38.975 چون هیچ وقت من تنها وصله ناجور نیستم. 00:00:39.995 --> 00:00:41.880 میخوام براتون داستان یه وصله ناجورو بگم. NOTE Paragraph 00:00:43.237 --> 00:00:45.769 سی و چند سالم بود که 00:00:45.793 --> 00:00:49.355 رؤیای نویسنده شدن صاف اومد در خونمو زد. 00:00:50.198 --> 00:00:51.802 در واقع اومد توی صندوق پستی م 00:00:51.826 --> 00:00:55.485 به شکل یه نامه که توش نوشته بود یه جایز ادبی بزرگ برنده شدم 00:00:55.509 --> 00:00:57.434 بخاطر داستان کوتاهی که نوشته بودم. 00:00:58.183 --> 00:01:01.944 داستان کوتاه درباره زندگیم به عنوان یک شناگرِ مسابقات بود 00:01:02.632 --> 00:01:04.687 و درباره زندگی تلخ خانوادگیم، 00:01:05.258 --> 00:01:10.155 و کمی درباره اینکه چطورغم و ضرر می تونه آدمو به دیوونگی بکشونه. 00:01:11.829 --> 00:01:16.502 جایزش سفر به نیویورک ستی بود برای ملاقات سردبیران و نماینده های بزرگ 00:01:16.526 --> 00:01:17.850 و بقیه نویسنده ها. 00:01:18.278 --> 00:01:21.342 خوب یه جورایی رؤیای اونایی بود که میخواستن نویسنده بشن، درسته؟ 00:01:22.573 --> 00:01:25.413 می دونید روزی که نامه رسید چی کار کردم؟ 00:01:26.037 --> 00:01:27.835 چو من، من هستم، 00:01:27.859 --> 00:01:30.056 نامه رو گذاشتم روی میز آشپزخونه، 00:01:30.080 --> 00:01:33.522 یه لیوان بزرگ وُدکا برای خودم ریختم 00:01:33.922 --> 00:01:36.292 با یخ و لیمو، 00:01:36.722 --> 00:01:40.926 و کل روز رو با لباس زیرم نششستم اونجا، 00:01:40.950 --> 00:01:43.032 و فقط به نامه ذل زدم. 00:01:44.608 --> 00:01:47.753 به تمام روشهایی فکر میکردم که تا اون موقع به زندگیم گند زده بودم. 00:01:47.777 --> 00:01:50.951 آخه من کی بودم که برم نیویورک سیتی 00:01:50.975 --> 00:01:52.705 و وانمود کنم یه نویسنده م؟ 00:01:53.681 --> 00:01:55.046 من کی بودم؟ NOTE Paragraph 00:01:55.070 --> 00:01:56.268 بهتون میگم. 00:01:56.745 --> 00:01:57.912 من یه وصله ناجور بودم. 00:01:58.625 --> 00:02:00.988 مثل لژیون های بقیه بچه ها، 00:02:01.908 --> 00:02:04.276 من از یه خانواده خشن بودم 00:02:04.300 --> 00:02:06.956 که به سختی ازش جون سالم به در بردم 00:02:07.727 --> 00:02:12.218 توی کارنامه م دو شکست فجیع در ازدواج داشتم. 00:02:12.242 --> 00:02:15.208 از دانشگاه اخراج شدم اونم نه یه بار، بلکه دوبار 00:02:15.232 --> 00:02:18.424 وشایدم بار سومی هم هست که نمیخوام راجبش صحبت کنم. NOTE Paragraph 00:02:18.448 --> 00:02:20.258 (خنده حضار) NOTE Paragraph 00:02:20.582 --> 00:02:24.243 یه دورانی هم به خاطر استفاده از مواد مخدر در بازپروری بودم. 00:02:24.795 --> 00:02:29.245 دو بارم که تعطیلات بسیار لذت بخشی رو در زندان گذروندم. 00:02:30.228 --> 00:02:32.132 خوب پس جای درستی وایستادم. NOTE Paragraph 00:02:33.680 --> 00:02:35.770 (خنده حضار) NOTE Paragraph 00:02:36.744 --> 00:02:40.237 اما چیزی که واقعا باعث شد فکر کنم که یه وصله ناجورم 00:02:40.261 --> 00:02:43.523 اینه که دخترم همون روزی که به دنیا اومد از دنیا رفت، 00:02:43.547 --> 00:02:46.666 و هنوز هم نمیدونستم چطور باید با این قصه کنار بیام. 00:02:48.233 --> 00:02:53.360 بعد از مردن دخترم، مدت زیادی آواره بودم، 00:02:53.384 --> 00:02:55.328 و زیر یه پل زندگی می کردم 00:02:55.352 --> 00:02:59.570 در یه جور حالت ناراحتی و زیان عمیق 00:02:59.594 --> 00:03:02.108 حالتی که بعضی هامون توی مسیر باهاش روبرو می شیم. 00:03:02.132 --> 00:03:04.863 شایدم همه مون، البته اگه به اندازه کافی عمر کنیم. 00:03:06.240 --> 00:03:10.237 می دونید، بی خانمان ها از قهرمان ترین وصله های ناجور ما هستن، 00:03:10.261 --> 00:03:13.357 چونکه اونا هم زندگی رو مثل ماها شروع کردن. 00:03:14.670 --> 00:03:20.088 خوب می بینید که من توی هیچ حوزه ای نتونستم سازگار بشم: 00:03:20.112 --> 00:03:24.580 به عنوان دختر، همسر، مادر و دانشجو. 00:03:25.474 --> 00:03:27.973 و رؤیای نویسنده شدن 00:03:27.997 --> 00:03:33.438 واقعاً مثل یه سنگ کوچولوی غمناک توی گلوی من بود. NOTE Paragraph 00:03:34.906 --> 00:03:38.375 برخلاف میلم سوار اون هواپیما شدم 00:03:38.399 --> 00:03:40.786 و رفتم نیویورک سیتی، 00:03:40.810 --> 00:03:42.366 همونجایی که نویسنده ها بودن. 00:03:43.168 --> 00:03:46.843 هم وصله های ناجور، می تونم ببینم چشماتون داره برق میزنه. 00:03:46.867 --> 00:03:48.779 میتونم از بین جمعیت توی سالن پیداتون کنم. 00:03:48.803 --> 00:03:51.241 اول، عاشقش میشی. 00:03:51.265 --> 00:03:54.217 میتونی از بین نویسنده هایی که میخوای ببینی، سه نفرو انتخاب کنی، 00:03:54.241 --> 00:03:56.599 بعدش می رفتن اونها رو برات پیدا می کردن. 00:03:56.623 --> 00:03:59.413 مراسم در هتل پارک گرامرسی برگزار میشد، 00:03:59.437 --> 00:04:02.071 جایی که میتونستی نصفه شب بری ویسکی اسکاتلندی بخوری 00:04:02.095 --> 00:04:04.586 اونم با آدمای باحال، با هوش و شیک و پیک. 00:04:04.610 --> 00:04:09.119 و وانمود کنی که تو هم مثل اونا باحال، با هوش و شیک و پیکی. 00:04:09.143 --> 00:04:12.331 میتونستی یه عالمه سردبیر و نویسنده و نماینده رو ملاقات کنی 00:04:12.355 --> 00:04:16.418 اونم موقع نهارها و شام های خیلی خیلی رؤیایی. 00:04:17.377 --> 00:04:19.005 ازم بپرسید چقدر رؤیایی؟ NOTE Paragraph 00:04:19.735 --> 00:04:21.696 حضار: چقدر رؤیایی؟ NOTE Paragraph 00:04:22.077 --> 00:04:26.395 لیدیا یوکناویچ: بذارید یه اعترافی بکنم: سه تا دستمال سفره بلند کردم... NOTE Paragraph 00:04:26.419 --> 00:04:27.990 (خنده حضار) NOTE Paragraph 00:04:28.014 --> 00:04:29.671 از سه رستوران مختلف. 00:04:30.430 --> 00:04:32.696 یه مِنو هم چپوندم توی شلوارم. NOTE Paragraph 00:04:32.720 --> 00:04:34.796 (خنده حضار) NOTE Paragraph 00:04:34.820 --> 00:04:38.526 فقط می خواستم چندتا یادگاری داشته باشم تا وقتی رسیدم خونه، 00:04:38.550 --> 00:04:40.835 باورم شه که همه اون چیزا واقعا برام اتفاق افتاده. 00:04:41.241 --> 00:04:42.470 میدونید؟ NOTE Paragraph 00:04:43.467 --> 00:04:45.131 سه نویسنده ای که میخواستم ببینمشون 00:04:45.155 --> 00:04:47.964 اینا بودن: کارول ماسو، لین تیلمن و پگی فیلان. 00:04:48.496 --> 00:04:51.550 اینا از این نویسنده های معروف و پرفروش نبودن، 00:04:51.574 --> 00:04:54.881 اما برای من توی نویسنده های زن، اینا خدا بودن. 00:04:55.700 --> 00:04:59.262 کارول ماسو کتابی نوشت که بعدها تبدیل شد به کتاب مقدس هنری من. 00:05:00.056 --> 00:05:02.557 لین تیلمن بهم اجازه داد باور کنم 00:05:02.581 --> 00:05:06.062 که داستان من هم این شانس رو داره که بخشی از این دنیا باشه. 00:05:06.839 --> 00:05:08.793 و پگی فیلان یادم انداخت که 00:05:08.817 --> 00:05:13.826 شاید مغزم بتونه مهمتر از سینه هام باشه. 00:05:15.500 --> 00:05:18.184 اونها نویسنده های زن سرشناسی نبودن، 00:05:18.208 --> 00:05:21.985 ولی راهی را به شاهراه نویسندگی باز کردن 00:05:22.009 --> 00:05:23.342 اونم با داستانهای خودشون. 00:05:24.294 --> 00:05:28.429 مثل جریان آبی که دره های گراند کانیون رو میشکافه. NOTE Paragraph 00:05:29.371 --> 00:05:31.082 نزدیک بود از ذوق بمیرم 00:05:31.106 --> 00:05:34.947 که داشتم با این سه نویسنده زن بالای پنجاه سال میچرخیدم. 00:05:34.971 --> 00:05:37.897 و دلیل ذوق مرگ شدنم هم این بود که 00:05:37.921 --> 00:05:39.990 تا اون موقع اونقدر ذوق نکرده بودم. 00:05:40.014 --> 00:05:41.696 تا اون موقع همچین سالنی نرفته بودم. 00:05:42.350 --> 00:05:44.108 مادرم هیچ وقت به دانشگاه نرفت. 00:05:44.747 --> 00:05:47.236 و کار خلاقانه من تا اون موقع 00:05:47.260 --> 00:05:51.712 یه چیز کوچک و غمگینی بود که در نطفه مرده بود. 00:05:53.394 --> 00:05:56.673 یه جورایی شبهای اول دوست داشتم همونجا توی نیویورک بمیرم. 00:05:56.697 --> 00:06:00.137 حسم اینطوری بود: "همین الان منو بکُشید. حالم خوبه. این خیلی قشنگه." 00:06:01.187 --> 00:06:04.335 بعضیهاتون که اینجایید شاید بدونید بعدش چی شد. NOTE Paragraph 00:06:04.935 --> 00:06:09.230 اولش، منو بردن دفتر فِرار، استراس و جیرو. 00:06:09.863 --> 00:06:13.038 انتشارات فِرار، استراس و جیرو غول رسانه ای رؤیاهای من بودن. 00:06:13.062 --> 00:06:16.753 منظورم اینه که آثار تی اس الیوت و فلانری اُ کُرنر اونجا چاپ شده بود. 00:06:17.418 --> 00:06:21.793 سردبیر اصلی منو نشوند و مدت زیادی باهام حرف زد، 00:06:21.817 --> 00:06:24.135 سعی میکرد متقاعدم کنه که در وجودم یه کتابی هست 00:06:24.159 --> 00:06:25.864 درباره زندگیم به عنوان یه شناگر. 00:06:26.498 --> 00:06:27.785 میدونید، چیزی مثل شرح حال. 00:06:28.630 --> 00:06:30.866 کل مدتی رو که باهام حرف میزد 00:06:30.890 --> 00:06:34.595 نشسته بودم و مثل یه احمق خنگ لبخند میزدم و سرمو تکون می دادم، 00:06:35.509 --> 00:06:37.361 در حالت دست به سینه، 00:06:37.385 --> 00:06:42.302 و هیچ چیزی، هیچ چیزی، هیچ کلمه ای، از دهنم در نیومد. 00:06:43.875 --> 00:06:47.242 آخرشم زد رو شونه م 00:06:47.266 --> 00:06:48.847 مثل یه مربی شنا. 00:06:49.580 --> 00:06:51.415 و برام آرزوی موفقیت کرد 00:06:51.439 --> 00:06:53.877 و چندتا کتاب رایگان بهم داد 00:06:53.901 --> 00:06:55.692 و درب خروجی رو بهم نشون داد. NOTE Paragraph 00:06:57.588 --> 00:07:00.855 بعدش منو بردن دفتر دابلیو دابلتو نورتون، 00:07:00.879 --> 00:07:03.579 جایی که کاملا مطمئن بودم از اون ساختمون منو اسکورت میکنن 00:07:03.603 --> 00:07:05.492 فقط برای اینکه داک مارتینز پوشیده بودم. 00:07:06.190 --> 00:07:07.639 اما همچین اتفاقی نیفتاد. 00:07:08.512 --> 00:07:10.941 تو دفتر نورتون بودن 00:07:10.965 --> 00:07:15.437 مثل اینه که توی آسمون شب دستتودراز کنی و ماه رو لمس کنی 00:07:15.461 --> 00:07:19.098 در حالیکه ستاره ها اسمت رو روی آسمونها مینویسن. 00:07:19.599 --> 00:07:21.744 اینو می گم که بدونید چقدر برام اهمیت داشت. 00:07:21.768 --> 00:07:22.949 متوجه هستین؟ 00:07:23.567 --> 00:07:26.065 سردبیر اصلی، کارول هوک اسمیت، 00:07:26.089 --> 00:07:30.432 با اون چشای درشت و براق و خشنش صاف اومد توی صورتم 00:07:30.456 --> 00:07:33.566 و گفت: "خوب، یه چیزی برام بفرست، فوری!" 00:07:34.328 --> 00:07:36.620 خوب، بیشتر آدما، بخصوص آدمای TED، 00:07:36.644 --> 00:07:38.984 سریع میرن سراغ صندوق پستی شون، درسته؟ 00:07:39.651 --> 00:07:42.929 بیشتر از یه دهه طول کشید تا حتی تصور کنم 00:07:42.953 --> 00:07:46.830 که دارم یه چیزی میذارم تو پاکت و بهش تمبرمیزنم. NOTE Paragraph 00:07:48.741 --> 00:07:50.315 شب آخر، 00:07:50.339 --> 00:07:53.608 در کلوپ شعر ملی، یک بازخوانی بزرگ داشتم. 00:07:54.342 --> 00:07:56.289 و در انتهای بازخوانی، 00:07:56.313 --> 00:08:00.616 کاترین کیدی از آژانس ادبی کیدی، هویت و پیکارد، 00:08:00.640 --> 00:08:03.227 مستقیم اومد به طرفم و باهام دست داد 00:08:03.251 --> 00:08:06.429 و بهم پیشنهاد داد یه ارائه داشته باشم، همینطور بی مقدمه. 00:08:08.558 --> 00:08:11.545 همینطوری وایستادم و یه جورایی کر شدم. 00:08:11.569 --> 00:08:13.155 تا حالا اینجوری شدین؟ 00:08:13.703 --> 00:08:15.815 و دیگه داشت گریه م میگرفت 00:08:15.839 --> 00:08:19.764 چون تمام آدمای اونجا لباسای قشنگ تنشون بود، 00:08:19.788 --> 00:08:22.941 و تنها چیزی که از دهانم خارج شد این بود: 00:08:22.965 --> 00:08:26.075 "نمیدونم. باید راجبش فکر کنم." 00:08:26.805 --> 00:08:31.097 اون هم گفت: "خب، باشه" و رفت. 00:08:32.884 --> 00:08:39.403 اون همه دستهایی که به طرفم دراز شده بود، اون سنگ کوچولوی غمناک هنوز در گلوی من بود. NOTE Paragraph 00:08:39.427 --> 00:08:43.365 می بینید، میخوام یه چیزی درباره آدمایی مثل خودم بهتون بگم. 00:08:43.389 --> 00:08:47.442 ماها، وصله های ناجور، خیلی وقتا نمی دونیم چطور امیدوار باشیم و بگیم بله، 00:08:47.466 --> 00:08:49.077 یا اون بزرگه رو انتخاب کنیم، 00:08:49.101 --> 00:08:51.247 حتی وقتی درست جلومون هستن. 00:08:51.271 --> 00:08:52.890 این شرم همیشه با ماست. 00:08:52.914 --> 00:08:54.905 شرم از خواستن یه چیز خوب. 00:08:54.929 --> 00:08:56.921 شرم از داشتن یه احساس خوب. 00:08:56.945 --> 00:09:01.327 شرم از این که واقعا باور کنیم حقمونه جایی باشیم که 00:09:01.351 --> 00:09:03.468 آدمای مورد تحسین مون هستن. NOTE Paragraph 00:09:04.472 --> 00:09:07.398 اگر میتونستم، برمی گشتم و خودمو تعلیم می دادم. 00:09:07.422 --> 00:09:11.765 می شدم درست مثل اون خانم های بالای پنجاه سالی که بهم کمک کردن. 00:09:11.789 --> 00:09:13.690 به خودم یاد می دادم چطور چیزی رو بخوام، 00:09:13.714 --> 00:09:16.054 چطور بلند شم و چطور درخواستشون کنم. 00:09:16.078 --> 00:09:20.384 می گفتم: "تو، آره خود تو! جای تو هم اینجاست." 00:09:20.408 --> 00:09:22.680 همه مون یه خورشید داریم، 00:09:22.704 --> 00:09:25.615 و بدون هم هیچی نیستیم. 00:09:27.041 --> 00:09:30.313 بجاش، من با هواپیما برگشتم به اورگن، 00:09:30.337 --> 00:09:36.029 و همونطور که به مناطق همیشه سبز نگاه می کردم و بارون که داشت نزدیک می شد، 00:09:36.053 --> 00:09:40.345 فقط چندتا از بطریهای کوچولوی "غصه خودتو بخور" هواپیمارو خوردم 00:09:41.491 --> 00:09:46.333 به این فکر کردم اگه نویسنده هم میشدم، یه جورایی یه نویسنده وصله ناجور می شدم. 00:09:47.244 --> 00:09:48.403 می خوام بگم که، 00:09:48.427 --> 00:09:50.431 من بدون قرارداد کتاب به اورگن برگشتم، 00:09:50.455 --> 00:09:51.606 بدون هیچ نماینده ای 00:09:51.630 --> 00:09:54.115 و تنها با ذهن و قلبی مملو از خاطرات 00:09:54.139 --> 00:09:57.287 از نشستن در نزدیکی 00:09:57.311 --> 00:09:59.581 اون نویسندهای زیبا. 00:10:00.278 --> 00:10:03.684 خاطره تنها جایزه ای بود که من به خودم روا میدونستم. NOTE Paragraph 00:10:05.175 --> 00:10:08.304 و باز توی خونه، توی تاریکی، 00:10:09.272 --> 00:10:10.835 دوباره با لباس زیرم، 00:10:11.788 --> 00:10:13.518 می تونستم صداشون رو بشنوم. 00:10:14.264 --> 00:10:18.305 اونا می گفتن: "به حرف کسایی که میخوان ساکتت کنن گوش نده یا اونایی که 00:10:18.329 --> 00:10:19.880 میخوان داستانتو عوض کنن." 00:10:20.861 --> 00:10:24.540 اونا میگفتن:" به داستانی که فقط خودت میدونی چطور تعریف کنی، صدا بده." 00:10:24.564 --> 00:10:26.994 اونا میگفتن:"بعضی وقتا گفتن داستان 00:10:27.018 --> 00:10:30.064 همون چیزیه که زندگیتو نجات میده." NOTE Paragraph 00:10:31.703 --> 00:10:35.393 و حالا، همونطوری که می بینید، یک زن بالای پنجاه سالم. 00:10:36.278 --> 00:10:37.453 و یه نویسنده م. 00:10:38.516 --> 00:10:39.743 و یه مادرم. 00:10:40.441 --> 00:10:41.978 و یه معلم شدم. 00:10:42.970 --> 00:10:44.851 حدس بزنید شاگردای مورد علاقم کیا هستن. 00:10:46.604 --> 00:10:48.232 اگرچه این اتفاق اون روزی نیفتاد که 00:10:48.256 --> 00:10:50.510 نامه رویایی اومد توی صندق پستی م 00:10:50.534 --> 00:10:52.207 با این وجود، من شرح حالمو نوشتم، 00:10:52.231 --> 00:10:54.064 کتابی با عنوان "شرح وقایع آب". 00:10:54.889 --> 00:10:59.588 توش داستانهایی هست از اینکه چند بار مجبور شدم خودمو از نو بسازم 00:10:59.612 --> 00:11:02.016 از میان خرابه ای از گزینه هام، 00:11:02.575 --> 00:11:07.985 داستانهایی از اینکه چطور شکست های ظاهری من دروازه های ظاهرا زشتی بودن 00:11:08.009 --> 00:11:09.531 به سمت یک چیز زیبا. 00:11:10.309 --> 00:11:13.761 و تنها کاری که باید می کردم این بود که به داستان صدا بدم [و بیانش کنم]. NOTE Paragraph 00:11:15.552 --> 00:11:19.798 در بیشتر فرهنگ ها افسانه ای درباره دنبال کردن رویاها وجود داره. 00:11:20.664 --> 00:11:22.385 بهش می گن سفرِ قهرمان. 00:11:23.679 --> 00:11:25.503 اما من یه افسانه دیگه رو ترجیح میدم، 00:11:25.527 --> 00:11:27.306 که کمی متمایل به اونه 00:11:27.330 --> 00:11:28.487 یا شایدم پایین تر ازون. 00:11:29.089 --> 00:11:30.941 اسمش افسانه وصله های ناجوره. 00:11:31.763 --> 00:11:33.028 و داستانش اینجوریه: 00:11:33.623 --> 00:11:35.878 حتی در لحظه شکستت، 00:11:35.902 --> 00:11:38.480 درست همون موقع، شما زیبا هستین. 00:11:39.585 --> 00:11:40.737 هنوز ازش خبر نداری، 00:11:40.761 --> 00:11:43.938 اما توانایی این رو داری که خودت رو از نو بسازی 00:11:43.962 --> 00:11:45.160 تا بی نهایت. 00:11:45.184 --> 00:11:46.778 اون زیبایی توئه. NOTE Paragraph 00:11:47.694 --> 00:11:49.210 شاید یه آدم مست باشی، 00:11:49.234 --> 00:11:51.583 شاید مورد سوء استفاده قرار گرفته باشی، 00:11:51.607 --> 00:11:53.043 شاید یه سابقه دار باشی، 00:11:53.067 --> 00:11:54.565 شاید بی خانمان باشی، 00:11:54.589 --> 00:11:57.867 شاید همه پولتو از دست بدی یا کارتو یا شوهرتو 00:11:57.891 --> 00:12:00.305 یا زنتو یا بدتر از همه، 00:12:00.329 --> 00:12:01.479 بچه ت رو. 00:12:01.864 --> 00:12:03.917 شاید عقلت رو از دست بدی، 00:12:03.941 --> 00:12:08.010 شاید درست در وسط شکست هات ایستاده باشی 00:12:08.034 --> 00:12:10.912 و باز هنوز من اینجام تا بهت بگم، 00:12:10.936 --> 00:12:13.049 تو خیلی زیبایی. 00:12:13.073 --> 00:12:15.372 و داستانت ارزش شنیده شدن رو داره، 00:12:15.396 --> 00:12:19.669 چون تو، وصله ناجور نادر و بی نظیر، 00:12:19.693 --> 00:12:21.949 تو، گونه جدید، 00:12:22.568 --> 00:12:24.537 اینجا تنها کسی هستی که 00:12:24.561 --> 00:12:26.177 می تونه داستان رو 00:12:26.201 --> 00:12:28.609 همونجوری که تو میگی، تعریف کنه. 00:12:29.710 --> 00:12:31.220 و من بهش گوش می کنم. NOTE Paragraph 00:12:32.863 --> 00:12:34.039 متشکرم. NOTE Paragraph 00:12:34.063 --> 00:12:45.423 (تشویق حضار)