< Return to Video

Miranda July: What Else Might You Do? | Art21 "Extended Play"

  • 0:08 - 0:13
    (موسیقی ملودیک)
    (صدای تایپ کردن)
  • 0:23 - 0:27
    - کتاب‌ها و فیلمنامه‌ها
  • 0:27 - 0:29
    و اجراها و هر چیز دیگه‌ای رو
  • 0:29 - 0:31
    اینجا روی این میز می‌نویسم،
  • 0:31 - 0:34
    اما خب، بعضی وقتام اینجا.
  • 0:34 - 0:36
    و این کوسنم میذارم روی زانوهام.
  • 0:38 - 0:41
    ۱۹ ساله که همین کارو می‌کنم،
  • 0:41 - 0:44
    همه جور کاری می‌کنم تا
  • 0:44 - 0:46
    حس تازگی ایجاد کنم.
  • 0:46 - 0:48
    روی این میز آشپزخونه می‌نوسیم،
  • 0:50 - 0:51
    بعد بعضی وقتا حس می‌کنم...
  • 0:52 - 0:55
    حس زنی پشت میز آشپزخونه‌شو دارم،
  • 0:55 - 0:56
    می‌دونی، یه جور حس بی‌زمانِ
  • 0:57 - 1:00
    نویسنده، زنِ نویسنده دارم.
  • 1:01 - 1:06
    می‌دونی، از سن خیلی کمی
    این کارو شروع کردم، ۱۶ سالم بودم.
  • 1:06 - 1:08
    اولین تجربه نوشتن و کارگردانی.
  • 1:09 - 1:12
    - نمیتونم با کلمات بیانش کنم
  • 1:12 - 1:15
    و امکان نداره بتونی درکش کنی.
  • 1:15 - 1:18
    نمی‌تونی درک کنی چه حسی دارم
    مگر اینکه بخونیش.
  • 1:18 - 1:22
    - تماشاچی‌ها کلی عکس‌العمل بهش نشون دادن،
  • 1:22 - 1:24
    خیلی خوشحالم کرد.
  • 1:24 - 1:27
    می‌دونستم این نمایش بی‌نقص نیست
  • 1:27 - 1:30
    و تماشاچی‌هام
  • 1:30 - 1:32
    شاید گیج شده بودن، حالا هرچی.
  • 1:32 - 1:36
    اما خودِ اون تجربه برام کاملاً
    تازه بود، اون خوشحالی،
  • 1:36 - 1:41
    یه جورایی برای همون بود که زندگی می‌کردم.
  • 1:43 - 1:47
    اگر قبول ‌می‌کنید تا ابد همینجا
    تو همین تئاتر با من زندگی کنید
  • 1:47 - 1:50
    تا یه جامعه نو بسازیم. بگید بله!
  • 1:50 - 1:52
    - [تماشاچی‌ها] بله!
  • 1:53 - 1:56
    - میشه گفت، آره،
    به درون خودم پناه می‌برم،
  • 1:56 - 2:00
    خیلی تلاش می‌کنم تا یه چیزی خلق کنم،
  • 2:00 - 2:05
    بعضی وقتا با کلی سختی
    تو زندگی یا تو پروژه،
  • 2:05 - 2:08
    بعد میام بیرون
    و ارائه‌اش میدم.
  • 2:08 - 2:11
    و چون بازیگر هم هستم،
    اونم یه بخشی از کارمه،
  • 2:11 - 2:14
    اون کار یه حالت زیبای
    دیگه از وجودمه.
  • 2:14 - 2:16
    با قسمت بی‌پروای
    قلبت این کارو بکن.
  • 2:16 - 2:19
    می‌دونی، تصور کنی مستی،
  • 2:19 - 2:23
    چون فقط در اون صورته که
    یه همچین اتفاقی ممکنه بیافته.
  • 2:23 - 2:25
    فکر کردن زیادی
    کمکی نمی‌کنه.
  • 2:25 - 2:27
    اوه، پس سگ چی؟
  • 2:27 - 2:29
    و می‌دونی...
    (خنده تماشاچی‌ها)
  • 2:29 - 2:30
    نه.
  • 2:30 - 2:34
    نه، همیشه عصبانیت هست، و شهوت،
  • 2:34 - 2:36
    و امید، می‌دونی، مثل یه سروده.
  • 2:36 - 2:39
    می‌تونیم یه سرود داشته باشیم، می‌تونیم.
  • 2:39 - 2:41
    (صدای تایپ کردن)
  • 2:41 - 2:46
    و بعد موقع همه‌گیری
    یادمه فکر می‌کردم،
  • 2:46 - 2:49
    «اوه، اگر نشه اون اتفاق بیافته،
  • 2:49 - 2:52
    اگر نتونی اون لحظه رو داشته باشی،
  • 2:52 - 2:55
    پس بقیه زندگیم
    باید بهتر باشه.»
  • 2:57 - 2:59
    همین زندگی روزمره‌ام.
  • 2:59 - 3:03
    می‌دونی، مثل زندگی کردن
    برای بهشته، می‌دونی؟
  • 3:03 - 3:05
    اشکالی نداره اگر تو این زندگی
    تو سختی باشم
  • 3:05 - 3:06
    چون یه روزی به بهشت میرم.
  • 3:06 - 3:08
    من نمی‌تونم اینطوری زندگی کنم.
  • 3:08 - 3:13
    و چندتا تغییر بزرگ
    تو زندگیم ایجاد کردم.
  • 3:14 - 3:15
    به همین دلیل.
  • 3:16 - 3:19
    (موسیقی آرام)
    (صدای چهچههٔ پرندگان)
  • 3:19 - 3:23
    و خیلی وقتام توی
    این تختی که می‌بینی می‌نوسیم،
  • 3:23 - 3:26
    اینم تختیه که چهارشنبه‌ شبا
    روش می‌خوابم.
  • 3:27 - 3:29
    (موسیقی آرام)
  • 3:29 - 3:33
    تصمیم گرفتم که هفته‌ای یک شب
    رو توی این استودیو بگذرونم،
  • 3:33 - 3:35
    که چهارشنبه شبا
    اینجا بخوابم،
  • 3:35 - 3:36
    و اینجا بیدار شم،
  • 3:36 - 3:39
    و روز رو اینجا بگذرونم.
  • 3:39 - 3:42
    (صدای تایپ کردن)
  • 3:42 - 3:43
    چیز مهمی به نظر نمیاد،
  • 3:43 - 3:46
    ولی یادت باشه، من یه بچه دارم
  • 3:46 - 3:48
    که اون موقع هشت سالش بود،
  • 3:49 - 3:53
    و شریکی دارم که اونم زندگی پرمشغله‌ای داره
  • 3:53 - 3:54
    پس به نظر می‌رسید...
  • 3:54 - 3:56
    و تا حالا چنین چیزی نشنیدم،
    نشنیدم که...
  • 3:56 - 3:59
    مامانای دیگه از این کارا
    نمی‌کنن، می‌دونی؟
  • 3:59 - 4:02
    و راستشو بخوای مامانای هنرمند
    دیگه هم از این کارا نمی‌کردن.
  • 4:02 - 4:04
    این یکی از اون چیزاست
    که به نظر میاد
  • 4:05 - 4:07
    خیلی چیز مهمی نیست.
  • 4:07 - 4:09
    شریک زندگیم فکر نمی‌کرد
    چیز مهمی باشه.
  • 4:09 - 4:12
    بچه‌ام می‌گفت «آخ جون!
  • 4:12 - 4:13
    اون شبا پیتزا می‌خوریم.»
  • 4:13 - 4:17
    می‌دونی، یه جورایی
    تنوع رو دوست داشتن.
  • 4:18 - 4:19
    پس باید از خودم می‌پرسیدم
  • 4:19 - 4:22
    «چرا انقدر خطرناک به نظر می‌رسه؟»
  • 4:22 - 4:26
    فکر می‌کنم خطرناکه
    چون اگر اون کارو بکنی،
  • 4:26 - 4:28
    دیگه چه کارای ممکنه بکنی؟
  • 4:30 - 4:32
    خب، فکر می‌کنم اتفاقی که ممکنه بیافته
  • 4:32 - 4:35
    اینه که همه‌گیری شروع شد و
    من تو تماس‌های زوم بودم،
  • 4:35 - 4:40
    و هر چی دم دستم می‌پوشیدم
    برای تماس، می‌دونی؟
  • 4:40 - 4:42
    چون خیلی آسون بود.
  • 4:42 - 4:46
    بعد فکر می‌کردم،
    «خب، این یه لباس مبدل بود،
  • 4:46 - 4:47
    ولی این کیه؟»
  • 4:47 - 4:52
    همون موقع کم‌کم دیدم،
    می‌دونی، مثلاً چی...؟
  • 4:54 - 4:56
    این چیه؟
  • 4:56 - 4:59
    (موسیقی آرام)
  • 5:05 - 5:09
    بعد وقتی این نگاه
    تازه رو پیدا می‌کنی
  • 5:09 - 5:12
    در مورد زندگی و خانواده‌ات،
  • 5:12 - 5:14
    و اینکه چطور اینا با هم در ارتباطن،
  • 5:15 - 5:17
    منظور اینه که از همینجا ادامه پیدا می‌کنه.
  • 5:17 - 5:19
    (موسیقی آرام)
  • 5:19 - 5:21
    بیا اینطرف. آره، خودشه.
  • 5:21 - 5:23
    بیا اینطرف.
  • 5:23 - 5:26
    بیا جلو، جلوتر.
  • 5:26 - 5:29
    کاریت ندارم. کاریت ندارم.
  • 5:29 - 5:33
    شاید کاریت داشته باشم، خیلی کاریت ندارم.
  • 5:33 - 5:36
    امروز قرار نیست کسی آسیب ببینه.
  • 5:36 - 5:40
    تو این خونه از این خبرا نیست،
    من قرار نیست کاری بکنم.
  • 5:40 - 5:45
    خیلی سعی می‌کنیم هر روز
    به پرسیدن ادامه بدم،
  • 5:46 - 5:51
    نه، ولی، واقعاً،
    چی واقعاً جالبه؟
  • 5:52 - 5:54
    (موسیقی آرام)
  • 6:06 - 6:08
    یادمه بیست‌وچند سالم بود و
  • 6:08 - 6:11
    از خودم پرسیدم «حواست کجاست،
    داره پشت فرمون خوابت می‌بره.»
  • 6:11 - 6:14
    گفتم «یادت باشه، کاملاً آزادی»
  • 6:14 - 6:17
    گفتم «امروز میخوای چی کار کنی؟»
  • 6:17 - 6:20
    (موسیقی آرام)
  • 6:22 - 6:23
    و گفتم «بیدار شو.»
  • 6:23 - 6:26
    گفتم «تو اینجایی. تو واقعاً اینجایی.»
  • 6:26 - 6:29
    تازه مثل یه روزِ نو.
    مثل کسی که تازه متولد شده.
  • 6:32 - 6:35
    خب فکر نکنم کسی بتونه
    متوجه این موضوع
  • 6:35 - 6:37
    به عنوان مضمون اصلی کارام بشه،
  • 6:37 - 6:40
    اما خیلی خوب بود اگر کسی متوجه می‌شد.
  • 6:43 - 6:48
    (موسیقی ملودیک)
    (صدای تایپ کردن)
Title:
Miranda July: What Else Might You Do? | Art21 "Extended Play"
Description:

more » « less
Video Language:
English
Team:
Art21
Project:
"Extended Play" series
Duration:
07:05

Persian subtitles

Revisions Compare revisions