< Return to Video

سریع بیندیشید. هوشمندانه حرف بزنید | مت ابراهیم |TEDxMontanaHighSchool

  • 0:04 - 0:05
    مردم از من نفرت دارند.
  • 0:06 - 0:07
    مردم از من می‌ترسند.
  • 0:08 - 0:12
    می‌دانید، من پرفسور ارتباطات هستم.
  • 0:12 - 0:15
    این مردمی که از من نفرت دارند
    و از من می‌ترسند برخی از
  • 0:15 - 0:21
    زرنگ‌ترین، خلاق‌ترین و کارآفرین‌ترین
    اشخاصی هستند که می‌شناسم.
  • 0:22 - 0:24
    من ابزار خودم را دارم.
  • 0:24 - 0:30
    و ابزاری که به‌ کار می‌برم باعث می‌شود
    ‌آن‌ها از من بترسند و بیزار باشند.
  • 0:31 - 0:35
    به عنوان پرفسور، من کاری را می‌کنم که
    «تماس سرد» نام دارد.
  • 0:35 - 0:38
    آنجا که به سوی دانشجویی نگاه می‌کنم
    و می‌گویم: «چه فکر می‌کنی؟
  • 0:39 - 0:41
    در مورد چیزی که هم اینک بحث شد،
    چه احساسی داری؟
  • 0:42 - 0:44
    چگونه تو را متاثر می‌سازد؟
  • 0:44 - 0:47
    و این هراس می‌آفریند،
  • 0:48 - 0:52
    نه تنها برای دانشجویانم
    بلکه برای همه:
  • 0:52 - 0:56
    همان لحظه‌ که از ما خواسته می‌شود
    مفصل صحبت کنیم.
  • 0:57 - 0:58
    آیا می‌توانیم؟
  • 0:59 - 1:03
    حال مطمئن باشید، من هرگز
    با دانشجویانم تماس سرد نداشته‌ام.
  • 1:03 - 1:06
    فکر می‌کنم این کار گستاخی‌ است و می‌دانم
    که دشوار است.
  • 1:07 - 1:08
    اما مردم از آن می‌ترسند.
  • 1:09 - 1:15
    ۸۵ درصد مردم می‌گویند که از سخن‌رانی عمومی
    هراس دارند.
  • 1:15 - 1:18
    و صراحتاَ فکر می‌کنم که ۱۵٪ باقی‌مانده
    دروغ می‌گویند.
  • 1:18 - 1:22
    فکر کنم که می‌توانیم وضعیتی را دریابیم
    که آن‌ها را عصبی هم می‌سازد.
  • 1:23 - 1:28
    امروز، هدفم این است که با شما چند ترفند و
    فنی را به اشتراک بگذارم که به
  • 1:29 - 1:33
    شما هنگام صحبت کردن کمک می‌نماید
    تا با اعتماد به نفس و راحت باشید،
  • 1:33 - 1:37
    به عبارت دیگر، بتوانید سریع فکر کنید
    و هوشمند صحبت نمایید.
  • 1:38 - 1:41
    برای انجام آن، قرار است به
    چهار مرحله‌ی متفاوت نظر بیندازیم.
  • 1:41 - 1:44
    نخست، قصد داریم در مورد رویکرد کاربردی خود
    حرف بزنیم.
  • 1:45 - 1:47
    سپس، در مورد شنوندگان خود گپ می‌زنیم،
  • 1:48 - 1:50
    زمینه‌ی که ما خود را در آن در می‌یابیم
  • 1:50 - 1:56
    و سرانجام، ساختارهایی که
    برای رسانیدن پیام‌ها کار می‌گیریم.
  • 1:57 - 1:59
    خُب، بیایید از صحبت رویکرد آغاز کنیم.
  • 2:01 - 2:04
    من سالهای سال قبل، متوجه اهمیت رویکرد شدم
  • 2:04 - 2:08
    زمانی‌که من و زنم
    سفر زندگی را شروع کردیم.
  • 2:08 - 2:12
    ما سر موارد بسیار کوچک جدل می‌کردیم.
  • 2:13 - 2:16
    مسایلی که بیش‌تر در حمام رخ می‌دادند.
  • 2:16 - 2:17
    ما به آن دعواهای حمامی می‌گفتیم:
  • 2:17 - 2:19
    «صندلی توالت بالاست؟»
  • 2:19 - 2:20
    «آیا صندلی توالت پایین است؟»
  • 2:20 - 2:23
    تا کنون، بزرگ‌ترین منازعه‌‌ای که
    من و همسرم داشتیم
  • 2:24 - 2:25
    سر خمیردندان بود.
  • 2:25 - 2:27
    (خنده)
  • 2:27 - 2:31
    می‌بینید، همسرم غلتنده و من
    فشاردهنده‌ام.
  • 2:32 - 2:34
    و تمامی کسانی که غلتنده‌اید،
  • 2:34 - 2:37
    من اثر هنری‌ ساخته‌دستتان با خمیردندان
    را ستایش می‌کنم.
  • 2:37 - 2:42
    اما می‌دانید که بدتری چیزی که برای شما
    رخ خواهد داد
  • 2:42 - 2:46
    این است که فشاردهنده می‌آید و
    همه‌ی تلاش‌هاش شما را بر باد می‌دهد.
  • 2:46 - 2:50
    برای من اما، کشیدن خمیردندان از لوله
    عمل چرخاشگرانه است.
  • 2:50 - 2:52
    من در بامداد و شب احساس قدرتمندی می‌کنم.
  • 2:52 - 2:53
    (خنده)
  • 2:53 - 2:56
    و ما همواره همین‌گونه بالای موارد کوچک
    می‌جنگیم.
  • 2:56 - 2:59
    و سرانجام، همسرم که باهوش‌تر از من است،
  • 2:59 - 3:03
    گفت: « آتش بس. این چه‌کاری است می‌کنیم؟
    ما تازه ازدواج کردیم.
  • 3:03 - 3:05
    یکدیگر را دوست داریم،
    هنوز هم با هم می‌جنگیم.
  • 3:05 - 3:07
    باید به این متفاوت بنگریم.»
  • 3:07 - 3:12
    و همین‌ که به دعواهای حمامی خود به عنوان
  • 3:13 - 3:15
    فرصت نگاه کردیم-
  • 3:15 - 3:20
    فرصت‌هایی برای آموزش از یکدیگر،
    برای ساختن امتیازها، برای همکاری -
  • 3:20 - 3:22
    اوضاع عوض شد.
  • 3:22 - 3:25
    و من خرسندم که بگویم،
    بعد ار ۱۵ سال ازدواج،
  • 3:25 - 3:27
    ما دیگر بالای خمیردندان نمی‌جنگیم.
  • 3:27 - 3:28
    (خنده)
  • 3:29 - 3:32
    همین رویکر مصداق در ارتباط دارد.
  • 3:32 - 3:36
    بسیاری از ما، زمانی‌ که در وضعیت‌های هستیم
    و نیاز به ارتباط داریم
  • 3:37 - 3:39
    به آن تهدیدآمیز می‌نگریم.
  • 3:39 - 3:42
    به آن‌ همانند فرصت‌های برای شکست می‌بینیم.
  • 3:43 - 3:45
    و می‌خواهم پیشنهاد نمایم که
    باید تغییرش بدهیم.
  • 3:46 - 3:49
    ما باید به ارتباطات رویکرد باز
    داشته باشیم،
  • 3:49 - 3:53
    به آن همچون فرصت به‌اشتراک‌گذاری ایده‌ها،
    باورها و نوآوری‌های خود ببینیم.
  • 3:54 - 3:56
    و زمانی‌ که دیدگاه باز را می‌گیریم،
  • 3:57 - 3:59
    ناگهان، چیزی که از آن می‌هراسیم
  • 4:00 - 4:02
    مبدل به چیزی می‌شود که در آغوش می‌گیریم.
  • 4:02 - 4:05
    خب، نخستین گام برای ارتباط موثر
  • 4:05 - 4:07
    رویکرد باز می‌باشد.
  • 4:09 - 4:10
    اما کافی نیست.
  • 4:11 - 4:15
    ما باید در مورد شنوندگان خود نیز بیندیشیم.
  • 4:16 - 4:21
    و برای من، رویکرد با آن متضاد به روشی است
    که بیش‌تر مردم انجام می‌دهند.
  • 4:21 - 4:24
    بسیاری از ما فکر می‌کنیم:
    «این چیزی است که می‌خواهم بگویم»
  • 4:24 - 4:26
    یا «این چیزی است که باید بگویم.»
  • 4:27 - 4:29
    من می‌گویم که این کاملاَ اشتباه است.
  • 4:29 - 4:33
    باید در این مورد بیندیشید:
    «شنوندگان‌ام چه را می‌خواهند بشنوند؟»
  • 4:35 - 4:38
    و این به جودوی لفظی می‌ماند که
    من کلمات را به اظراف حرکت می‌دهم،
  • 4:38 - 4:41
    اما در حقیقت، این تفاوت بنیادی است.
  • 4:41 - 4:43
    اگر از خود بپرسم:
    «مخاطبانم چه را نیاز دارند؟»
  • 4:43 - 4:46
    من را در خدمت شنوندگان قرار می‌دهد.
  • 4:46 - 4:48
    در مورد نیازهای آن‌ها است.
  • 4:48 - 4:52
    و برای دانستن این نیازها،
    باید شناسایی انجام بدهم.
  • 4:52 - 4:55
    باید از خود بپرسم که چه کسانی‌ هستند.
  • 4:56 - 5:00
    سه چیزی که فکر کنم نیاز داریم
    از خود در مورد مخاطبان‌مان بپرسیم این است:
  • 5:00 - 5:02
    «دانش‌شان چیست؟»
  • 5:02 - 5:04
    «چه را می‌دانند؟»
  • 5:04 - 5:06
    و اگر به حد کافی نمی‌دانند:
  • 5:06 - 5:09
    «چه کار می‌توانیم انحام دهیم که
    معلومات را بسته‌بندی نماییم
  • 5:09 - 5:11
    تا آن‌ها لوازم مورد نیاز را داشته باشند؟»
  • 5:12 - 5:13
    افزون بر دانش،
  • 5:13 - 5:16
    باید در مورد توقعات‌‌شان بیندیشیم.
  • 5:16 - 5:22
    و با توقعات، منظورم این است:
    آن‌ها از من چه توقعی دارند؟
  • 5:22 - 5:27
    بسیاری از مخاطبان از نوع ارائه شما
    قبلاَ شنیده‌اند:
  • 5:27 - 5:28
    شاید عبارتی متقاعدکننده است،
  • 5:29 - 5:32
    احتمالاَ نوعی از تبلیغات
    و بازاریابی است،
  • 5:32 - 5:33
    شاید هم سخنرانی TED باشد.
  • 5:34 - 5:37
    مخاطبان شما نوع ارائه شما را
    قبلاَ شنیده‌اند،
  • 5:37 - 5:39
    پس از شما چه توقعی دارند؟
  • 5:39 - 5:43
    و بعداَ شما تصمیم می‌گیرید که
    با آن توقعات موافقت می‌کنید یا نه.
  • 5:43 - 5:46
    من دو طفل کوچک دارم،
  • 5:46 - 5:49
    و یاد گرفته‌ام که رسیدگی نکردن
    به توقعات آن‌ها
  • 5:49 - 5:53
    در واقع موثرترین چیزی است که برای
    ارتباط مورد نیاز می‌توانم انجام بدهم.
  • 5:54 - 5:56
    بچه‌هایم برخی اوقات من را ناراحت می‌سازند.
  • 5:57 - 6:01
    و زمانی که ناراحتم می‌سازند،
    عادت داشتم بی‌فایده صدای خود را بلند کنم.
  • 6:01 - 6:02
    چیزی رخ نداد.
  • 6:02 - 6:04
    نادیده گرفته می‌شدم.
  • 6:04 - 6:06
    و این برای شخص ارتباطی سخت است.
  • 6:06 - 6:08
    خب، چه کاری انجام دادم -
  • 6:08 - 6:10
    زمانی که از بچه‌های خود بسیار ناراحتم،
  • 6:10 - 6:12
    صدایم را پایین می‌آورم.
  • 6:13 - 6:15
    و آن‌ها از مسیر کار خود پس می‌مانند.
  • 6:16 - 6:20
    نقض کردن توقعات، برخی اوقات
    می‌تواند ما را در ارتباط کمک کند.
  • 6:21 - 6:25
    آخرین موردی را که باید به ن فکر کرد:
    «برخورد آن‌ها چگونه خواهد بود؟»
  • 6:25 - 6:27
    رویکرد شما در ارتباطات
  • 6:27 - 6:32
    از این‌که شنوندگان در مورد صحبت شما
    چه فکر می‌کنند، متاثر می‌شود:
  • 6:32 - 6:34
    آیا با آن موافق‌اند؟
    آیا مخالف‌اند؟
  • 6:34 - 6:36
    یا مردد هستند؟ ندانم‌گرا؟
  • 6:36 - 6:40
    این‌ها مواردی هستند که باید از خود
    در هنگام ارتباطات بپرسید.
  • 6:40 - 6:44
    خب، ما باید مخاطبان‌مان را تحسین نماییم.
  • 6:45 - 6:49
    زمانی‌که کودک کوچکم در
    کودکستان بود، من داوطلب شدم.
  • 6:49 - 6:51
    به کلاسش آمدم،
  • 6:51 - 6:53
    آموزگار رفت بیرون تا چیزی یا تماسی را
    پاسخ بدهد،
  • 6:53 - 6:56
    و من مسوول پروژه‌ي هنری بودم.
  • 6:57 - 6:59
    اوه، این یک اشتباه بود.
  • 6:59 - 7:01
    کودکان در اطراف می‌دویدند.
  • 7:01 - 7:03
    داشتم می‌گفتم: «بس کن، جانی.»
    «سلی، این کار را نکن.»
  • 7:03 - 7:04
    کسی نمی‌شنید.
  • 7:05 - 7:08
    معلم شبیه یودا بازگشت،
  • 7:08 - 7:11
    به فاجعه‌ای که پس از نبود کوتاهش
    رخ داده بود، نگاه کرد
  • 7:12 - 7:13
    و به اطفال نگاه کرد
  • 7:13 - 7:16
    و روع به دادن جایزه بابت رفتار مثبت کرد.
  • 7:17 - 7:22
    گفت: «ژانِت، چقدر خوب قلم‌دانی خود را
    پاک کردی.»
  • 7:23 - 7:27
    «ساموئل، تشکر از این‌که با قیچی‌
    قدم زدی»
  • 7:27 - 7:29
    (خنده)
  • 7:29 - 7:33
    دانش‌آموزان به جای خود ماندند،
    رفتار خود را تغییر دادند.
  • 7:33 - 7:38
    آموختم که باید دانست مخاطبان به چه
    نیاز دارند.
  • 7:38 - 7:41
    و تا امروز،
    کوشش می‌کنم که این قواعد را عملی کنم.
  • 7:42 - 7:45
    من همچنین آموختم که هرگز نمی‌توانم
    دوره ابتدایی را تدریس کنم.
  • 7:45 - 7:48
    اگر گناه و شرم کار نمی‌کنند،
    نمی‌توانم آن‌ها را تدریس کنم.
  • 7:48 - 7:49
    (خنده)
  • 7:49 - 7:52
    خب، شناختن مخاطبان خیلی مهم است.
  • 7:52 - 7:54
    اما فراتر از شناسایی مخاطبان،
  • 7:54 - 7:58
    شما باید زمینه‌ی که در آن صحبت می‌کنید را
    تحسین نمایید.
  • 7:58 - 8:01
    هرگاهی که حرف می‌زنید،
    شما در زمینه‌ی خاصی هستید.
  • 8:01 - 8:04
    و برای من، زمینه همراه به دسته‌ای از
    متغیرهای گوناگون می‌آید.
  • 8:04 - 8:08
    نخستین چیز در مورد زمینه که باید به آن
    فکر کرد، زمان است.
  • 8:08 - 8:11
    کدام ساعت روز شما ارتباط برقرار می‌کنید؟
  • 8:11 - 8:14
    اگر در صبح زود صحبت می‌کنید،
  • 8:14 - 8:16
    باید اندکی بیش‌تر انرژی داشته باشید تا
  • 8:16 - 8:17
    مردم را سرگرم بسازید.
  • 8:17 - 8:21
    همچنان پس از ناهار، مردم کومای غذایی را
    تجربه می‌کنند.
  • 8:22 - 8:24
    من دبیرستان را سالیان پیش تدریس می‌کردم.
  • 8:24 - 8:27
    و فکر کنم مدیرم زیاد دوستم نداشت
  • 8:27 - 8:32
    چون به من قبل و بعد از ناهار
    با سال اولیها کلاس داد بود.
  • 8:32 - 8:36
    و اگر چیزی در مورد بچه‌های ۱۴ و ۱۵ ساله
    می‌دانید،
  • 8:36 - 8:39
    آن‌ها به غذا و تجربیات اجتماعی زیادی
    نیاز دارند.
  • 8:39 - 8:44
    خب، برای نخستین‌بار که دانش‌آموزان سال‌اول
    پس از ۴ ساعت کلاس نزدم آمدند،
  • 8:44 - 8:46
    به شکل مرگ‌آوری خسته بودند.
  • 8:46 - 8:49
    به سختی می‌توانستند حرکت کنند
    چه رسد به فکر کردن.
  • 8:49 - 8:52
    بعد از ناهار،
    زمانی‌که دومین دسته به من ملحق شد،
  • 8:52 - 8:56
    آن‌ها از غذا، کافئین و دوستان خود
    تقویت یافته بودند.
  • 8:56 - 8:58
    کلاس پرشوری بود.
  • 8:58 - 9:01
    و باید درس یکسانی را به آن‌ها می‌آموختم.
  • 9:02 - 9:03
    چگونه انجامش دادم؟
  • 9:03 - 9:06
    طرز برخوردم هنگام رفتن به کلاس تغییر دادم.
  • 9:07 - 9:10
    کلاس پیش از ناهار
    خیلی هم‌کارانه بود،
  • 9:10 - 9:12
    افراد هرسو می‌رفتند،
    فعالیت‌های زیاد؛
  • 9:12 - 9:14
    پس از ناهار، اندکی دل‌پذیرتر.
  • 9:14 - 9:19
    شما باید متن را طراحی نمایید و زمان
    تا پیام‌تان موثر باشد.
  • 9:21 - 9:24
    زمینه (متن) شامل عاطفه هم است.
  • 9:24 - 9:28
    خیلی‌ها، زمانی که ارتباط برقرار می‌کنیم،
    به معلومات می‌اندیشیم:
  • 9:28 - 9:31
    در سرم چیست، از قلبم می‌خواهم با شما
    ارتباط داشته باشم؟
  • 9:31 - 9:34
    اما ما احساسات را نیز ردوبدل می‌کنیم.
  • 9:34 - 9:37
    شاید می‌خواهیم که مردم را هیجانی
    و انگیزه بدهیم.
  • 9:37 - 9:39
    شاید می‌کوشیم که بترسانیم،
  • 9:39 - 9:43
    فضای را ایجاد کنیم که آن‌ها را
    وادار به تغییر کند.
  • 9:43 - 9:45
    بعضاَ فقط می‌خواهیم که
    القای اعتماد‌به‌نفس کنیم:
  • 9:45 - 9:47
    شما باید به چیزی که می‌گویم باور کنید.
  • 9:47 - 9:52
    اما باید در مورد عاطفه و هم معلومات
    فکر کنیم.
  • 9:53 - 9:58
    آخرین جز متن شما باید به این‌که کجا جسماَ
    صحبت می‌کنید، باشد.
  • 9:59 - 10:01
    موقعیت مهم است.
  • 10:02 - 10:05
    همین روز پیش،
    در روزنامه‌ خواندم
  • 10:05 - 10:08
    که دختر پیش‌آهنگ در ایالت کالیفرنیا امسال
  • 10:08 - 10:13
    کسی که در جریان سالگرد کلچه دختر سرآهنگ
    بیش‌ترین کلکچه را فروخت
  • 10:13 - 10:17
    مغازه‌ی مقابل آن از
    ماری‌جوانای طبی قانونی ترتیب داد.
  • 10:19 - 10:22
    وی بیش‌تر از هرکسی دیگر، کلوچه فروخت.
  • 10:22 - 10:24
    موقعیت اهمیت دارد.
  • 10:24 - 10:26
    فکر کنید که چگونه اتاق را سروسامان داد.
  • 10:26 - 10:29
    فکر محیط را کنید:
    آیا زنده‌است؟ آیا مجازی‌ است؟
  • 10:29 - 10:32
    این‌ها نحوه‌ی ارتباط شما را تغییر می‌دهند.
  • 10:32 - 10:35
    ما باید در مورد موقعیت فکر کنیم.
  • 10:36 - 10:38
    خب، رویکردمان مهم است.
  • 10:38 - 10:40
    مخاطبین مهم اند.
  • 10:41 - 10:44
    زمینه‌ی که ما خود را در آن درمی‌یابیم
  • 10:45 - 10:48
    و شکلی که پیام‌های خود را ساختار می‌بندیم،
    مهم می‌باشند.
  • 10:50 - 10:56
    این ساده‌تر خواهد بود اگر معلومات
    ساختاربندی شوند.
  • 10:56 - 11:01
    در واقع، ما معلومات را ۴۰٪ بهتر حفظ
    می‌کنیم، اگر ساختاربندی شده باشند.
  • 11:01 - 11:03
    منظورم از آن چیست؟
  • 11:03 - 11:06
    برخی از شما بسیار جوانید تا موارد را
    یاد کنید،
  • 11:06 - 11:08
    اما اشخاص هم‌سن من،
  • 11:08 - 11:11
    زمانی‌که می‌خواهند به کسی از تلیفون
    تماس بگیرند،
  • 11:11 - 11:13
    ما مجبور بودیم تا شماره‌ی تماس را
    حفظ کنیم.
  • 11:14 - 11:16
    امروزه اطفالم، فقط به تصویر نگاه و
    دکمه فشار می‌دهند،
  • 11:16 - 11:19
    و کسی دیگر در تلفن شروع به صحبت می‌کند.
  • 11:19 - 11:21
    از ما خیلی دشواتر بود.
  • 11:21 - 11:22
    مجبور بودیم ۱۰رقم یاد را کنیم.
  • 11:22 - 11:25
    حفظ ۱۰ رقم کار سختی‌است،
    پس ما چه می‌کردیم؟
  • 11:25 - 11:28
    ما آن را ساختاربندی می‌کردیم:
    سه-سه و چهار.
  • 11:29 - 11:30
    این‌گونه یادش می‌کردیم.
  • 11:30 - 11:32
    منظورم از ساختار هم همین‌ است.
  • 11:32 - 11:35
    معلومات قسمی گذاشته می‌شوند که
    آسان‌تر‌ شوند
  • 11:35 - 11:39
    نه تنها برای شما که سخنران‌اید بلکه
    برای مخاطبان تا به یادش داشته باشند.
  • 11:41 - 11:44
    اکنون، ساختارهای دلخواه زیادی دارم.
  • 11:44 - 11:47
    شما به ساختارهای پیش از من خوب می‌بینید.
  • 11:47 - 11:52
    نخستین ساختار، ساختار مسلسل است:
    گذشته-حال-آینده.
  • 11:52 - 11:53
    موارد قبلاَ اینگونه بودند.
  • 11:53 - 11:54
    امروزه این شکلی اند.
  • 11:54 - 11:56
    این شکل در آینده خواهند بود.
  • 11:56 - 11:59
    ساختار مسلسلی واقعاَ شما را کمک می‌کند
  • 11:59 - 12:03
    تا شنوندگان خود را از یک‌جا به دیگر
    هدایت نمایید.
  • 12:04 - 12:07
    خیلی به صراحت،
    ساختارها توقعات را معین می‌کنند.
  • 12:07 - 12:11
    گم نخواهید شد اگر نقشه داشته باشید.
  • 12:11 - 12:13
    ساختار شما نقشه‌ای ارایه می‌کند،
  • 12:13 - 12:16
    و ساختار مسلسلی خیلی مفید واقع خواهد شد.
  • 12:17 - 12:22
    ساختار بعدی، ساختار چالش-راه‌حل-فایده است.
  • 12:22 - 12:26
    این یکی از قناعت‌بخش‌ترین ساختارهاست.
  • 12:26 - 12:28
    شما با شرح پرسمان شروع به شرح می‌کنید،
  • 12:28 - 12:32
    در مورد راه‌حل آن صحبت می‌نمایید و بعداَ
    فوایدش را به مردم می‌گویید.
  • 12:33 - 12:38
    سرانجام، ساختار دلخواه من که
    زیاد کارش می‌گیرم -
  • 12:38 - 12:41
    به آن «مک‌گیورِ ساختارها» می‌گویم؛
  • 12:41 - 12:44
    می‌تواند شما را از هر وضعیتی برون بکشد -
  • 12:44 - 12:48
    این ساختار چه. خۤب-‌چه، حالا-‌چه است.
  • 12:48 - 12:51
    با گقتن این که موضوع چه است، آغاز می‌کنید.
  • 12:51 - 12:54
    در مرحله‌ی خب-چه، می‌گویید که چرا مهم است.
  • 12:54 - 12:56
    و می‌گویید که مورد بعدی چیست، چه می‌آید.
  • 12:56 - 12:58
    مثل چاقوی سوئیس است.
  • 12:58 - 13:01
    می‌توانید در وضعیت‌های استفاده کنید
    اگر تدریس می‌کنید.
  • 13:01 - 13:04
    می‌توانید ازش استفاده کنید اگر می‌خواهید
    مردم را انگیزه بدهید.
  • 13:04 - 13:07
    و حتی می‌توانید در معرفی کردن کسی
    از آن کار بگیرید.
  • 13:07 - 13:11
    «چه» را به «کی» تغییر بدهید،
    و ساده معرفی می‌کنید.
  • 13:13 - 13:17
    ساختار مخاطبان شما را دورهم و
    در جریان می‌گذارد.
  • 13:18 - 13:21
    زمانی‌که دانشجو بودم،
    رهنمایی سفر می‌کردم.
  • 13:21 - 13:23
    بالاترین مزد را در محوطه دانشگاه داشت.
  • 13:23 - 13:25
    و پسر، پول نیاز داشتم.
  • 13:25 - 13:28
    ۱۲ هفته تمرین دیدم تا راهنمای سفر شدم.
  • 13:29 - 13:34
    خیلی از حقایق جالب -بعضی می‌گویند
    بیهوده- در مورد دانشگاه آموختم،
  • 13:34 - 13:37
    موارد در ذهنم گور می‌شدند همراه به چگونه
    به عقب را گشتن
  • 13:37 - 13:40
    که تا حال، می‌توانم در خط مستقیم
    انجامش بدهم.
  • 13:40 - 13:43
    مهم‌ترین چیزی که به ما آموزش دادند -
  • 13:43 - 13:44
    گفتند: «گذشته از همه چیز،
  • 13:44 - 13:47
    برای این‌که رهنمای سفر عالی در این نهاد
    باشید
  • 13:47 - 13:51
    هرگز نباید مخاطبین خود را از دست بدهید.
  • 13:51 - 13:55
    راهنمای سفر خوبی نیستید، اگر گروه مسافر
    راه را گم می‌کنند.»
  • 13:55 - 13:58
    چیزی یکسانی در صحبت کردن مصداق دارد.
  • 13:58 - 14:01
    ساختار مردم را یکجای نگه می‌دارد.
  • 14:01 - 14:02
    به ساختار نیاز داریم.
  • 14:05 - 14:09
    خب، می‌بینیم که این لوازم،
  • 14:09 - 14:14
    لوازمی که ما را کمک می‌نماید مخاطبین را
    سرگرم و دور هم نگهداریم
  • 14:14 - 14:16
    و پیام خود را برسانیم
  • 14:16 - 14:22
    لوزمی‌ هستند که کمک کرد به دانش‌آموزانم تا
    سخنرانی را دوست بدارند
  • 14:22 - 14:24
    و بیاموزند تا درست انجام شود.
  • 14:25 - 14:27
    ربط دارد به این‌که چه رویکرد را می‌گیرید،
  • 14:27 - 14:28
    مخاطبین،
  • 14:29 - 14:30
    زمینه
  • 14:30 - 14:32
    و ساختار.
  • 14:32 - 14:36
    اکنون من همیشه در جستجوی مثال‌های هستم
    تا مردم را کمک کنم بفهمند.
  • 14:36 - 14:38
    روز قبل، صبحانه می‌خوردم و
  • 14:38 - 14:41
    دور میز به شیر سویای خود دیدم،
  • 14:41 - 14:45
    و گقتم: «می‌دانید چه؟ این مثال عالی است.»
  • 14:45 - 14:49
    فکرش را بکنید: شیر سویای ابریشم.
  • 14:51 - 14:55
    شیر سویای ابریشم برای مخاطبین خاصی
    هدف‌گذاری شده‌است:
  • 14:56 - 14:58
    مردمی که مشتاق خوردن غذای صحی‌اند
  • 14:59 - 15:02
    یا کسانی که با لاکتوز حساس می‌باشند.
  • 15:03 - 15:08
    نامش ترکیبی از «سویا» و «شیر» است به انگلیسی -
  • 15:08 - 15:09
    «سیلک».
  • 15:10 - 15:11
    مطابق میل مخاطبین است
  • 15:11 - 15:16
    که چیز غنی، گران‌بها، چیز لذیذ باشد.
  • 15:18 - 15:22
    این در زمانی، در زمینه‌ای،
    در محیطی است.
  • 15:22 - 15:26
    اگر متوجه شوید، شیر سویای سیلک پهلوی شیر
    دیگری است.
  • 15:26 - 15:28
    این در اصل جایی نیست که بود.
  • 15:28 - 15:30
    قبلاَ در بخش غذای صحی قرار داشت.
  • 15:30 - 15:31
    اکنون پهلوی شیر است.
  • 15:31 - 15:34
    آن‌ها به شکل بسته‌بندی‌ شیر بسته‌بندی‌اش
    کرده‌اند.
  • 15:35 - 15:38
    ساختار نام خیلی قانع‌کننده است.
  • 15:38 - 15:42
    بیایید که واقع‌بین باشیم، می‌توانستند که
    «موی» نام‌گذاری‌اش کنند.
  • 15:44 - 15:46
    و هیچ‌کسی آن را نمی‌خرید، نه؟
  • 15:47 - 15:52
    خب، اگر پیام را درست بگیرید و
    و درست ردوبدلش کنید،
  • 15:52 - 15:54
    تغییری بزرگی ایجاد می‌کنید.
  • 15:56 - 16:00
    خب، من آنچه برای دانش‌آموزانم خواسته‌ام
    را برای شما نیز خواهانم:
  • 16:00 - 16:04
    ارتباطات جسورانه‌‌ای که مستحکم
    و قانع‌کننده است.
  • 16:05 - 16:09
    و می‌خواهم که پیام شما حتی پس از رفتن شما
    در اتاق پژواک بیندازد.
  • 16:10 - 16:12
    و این مهارت‌هایی‌اند که در اختیار شما
    قرار دارند.
  • 16:12 - 16:17
    فقط به تمرین و اندکی از رویکرد مثبت
    نیاز است.
  • 16:17 - 16:18
    متشکرم!
Title:
سریع بیندیشید. هوشمندانه حرف بزنید | مت ابراهیم |TEDxMontanaHighSchool
Description:

مدرس و کارآفرین دانشگاه استانفورد، مت ابراهیم، متخصص ارایه و ارتباطات درون‌فردی است. وی از داخل و خارج بداهه و سخنرانی حرف می‌زند.

مت ابراهیم آموزگار و مربی مشتاق، هم‌کار و خلاق است. وی هردو مهارت ارتباطات راهبردی و موثر را در دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه استنفورد تدریس می‌کند.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDxTalks
Duration:
16:19

Persian subtitles

Revisions